کد مطلب:29778 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:106

بازگشت خورشید در عهد پیامبر












5809. امام صادق علیه السلام:پیامبر خدا نماز عصر را خواند كه علی علیه السلام آمد، در حالی كه نماز نخوانده بود. در این هنگام به پیامبر خدا وحی شد. [ پیامبرصلی الله علیه وآله ]سرش را در دامن علی علیه السلام گذاشت.

هنگامی كه پیامبر خدا از دامن علی علیه السلام برخاست، وقتی بود كه خورشیدْ غروب كرده بود. [ پس] گفت:«ای علی! نماز عصر را نخوانده ای؟».

گفت:نه، ای پیامبر خدا!

پیامبر خدا فرمود:«خداوندا! علی در كار اطاعت تو بود. خورشید را برایش برگردان». در این هنگام، خورشیدْ بازگشت.[1].

5810. البدایة و النهایة - به نقل از عمرو بن ثابت -:از عبد اللَّه بن حسن بن حسین بن علی بن ابی طالب علیهما السلام درباره حدیث بازگشت خورشید برای علی بن ابی طالب علیه السلام پرسیدم كه:آیا این حدیث، از نظر شما درست است؟

به من گفت:آنچه خداوند در كتابش [ درباره او] نازل فرموده، بزرگ تر از بازگرداندن خورشید است.

گفتم:راست گفتی، فدایت شوم؛ ولی دوست دارم آن را از تو بشنوم.

گفت:پدرم حسن علیه السلام برایم از اسماء (دختر عُمَیس) نقل كرد كه وی گفت:روزی، علی بن ابی طالب علیه السلام آمد و می خواست نماز عصر را با پیامبر خدا به جا آورد [؛ امّا] وقتی رسید كه پیامبر خدا نمازش را تمام كرده بود و بر پیامبرصلی الله علیه وآله وحی نازل شد. پس، علی علیه السلام پیامبرصلی الله علیه وآله را به سینه خود گرفت و پیامبر خدا همچنان بر سینه علی علیه السلام تكیه داده بود تا این كه [ پیامبرصلی الله علیه وآله] از آن حالت، بیرون آمد و گفت:«ای علی! آیا نماز عصر را خوانده ای؟».

[ علی علیه السلام] گفت:آمدم و وحی بر تو نازل شد و تاكنون تو را در سینه خود گرفته بودم.

پیامبر خدا، در حالی كه خورشیدْ غروب كرده بود، رو به قبله كرد و گفت:«خدایا! علی در اطاعت تو بود. خورشید را برای او برگردان».

خورشید، باز آمد و صدایی چون صدای آسیاب داشت تا آن كه در همان جای قرار گرفتنش به هنگام عصر، قرار گرفت.

علی علیه السلام با فرصت برخاست و نماز خواند و هنگامی كه فارغ شد، خورشید برگشت و صدایی چون آسیاب داشت.

هنگامی كه خورشید غروب كرد، تاریكی [ همه جا را] فرا گرفت و ستارگانْ آشكار شدند.[2].

5811. المعجم الكبیر - به نقل از اسماء (دختر عمیس) -:هر گاه بر پیامبر خدا وحی می آمد، شبیه بیهوشان می گشت. روزی، در حالی كه سرش بر دامن علی علیه السلام بود، بر ایشان وحی نازل شد.

پیامبر خدا [ پس از تمام شدن نزول وحی] به علی علیه السلام گفت:«ای علی! آیا نماز عصرت را خوانده ای؟».

گفت:نه، ای پیامبر خدا!

پیامبر خدا دعا كرد و خورشید برگشت تا آن كه علی علیه السلام نماز عصر را به جای آورْد.

من خورشید را دیدم كه چگونه پس از غروب نمودن، طلوع كرد تا آن كه [ علی علیه السلام ]نماز عصرش را خواند.[3].

5812. تاریخ دمشق - به نقل از اسماء (دختر عُمَیس) -:علی بن ابی طالب علیه السلام، در حالی كه بر پیامبر خدا وحی نازل می شد، به كار ایشان پرداخت و ایشان را در لباس خود گرفت و چنین بود تا آن كه خورشید، غروب كرد یا نزدیك غروب شد.

پیامبر خدا از آن حال، بیرون آمد و گفت:«ای علی! آیا نماز خوانده ای؟».

گفت:نه.

پیامبرصلی الله علیه وآله گفت:«خداوندا! خورشید را برای علی برگردان». خورشید برگشت تا به نیمه بالای مسجد رسید.[4].

5813. علل الشرائع - به نقل از اُمّ جعفر یا اُمّ محمّد (دختران محمّد بن جعفر) -:با مادر بزرگم اسماء (دختر عُمَیس) و عمویم عبد اللَّه بن جعفر، خارج شدیم تا این كه به منطقه صَهباء[5] رسیدیم.

[ اسماء] گفت:دختركم! با پیامبر خدا در این جا بودیم كه نماز ظهر را به جای آورد و آن گاه علی علیه السلام را صدا زد و از علی علیه السلام در انجام دادن پاره ای از كارهایش كمك خواست [ و علی علیه السلام به دنبال كارهای ایشان رفت].

وقت عصر شد و پیامبرصلی الله علیه وآله برخاست و نماز عصر را به جای آورْد. سپس علی علیه السلام آمد و در كنار پیامبر خدا نشست. خداوند به پیامبرش وحی فرستاد [ و ]پیامبرصلی الله علیه وآله سرش را در دامن علی علیه السلام گذاشت تا آن كه خورشید، غروب كرد و چیزی از آفتاب، نه در روی زمین و نه بالای كوه، دیده نمی شد. آن گاه، پیامبرصلی الله علیه وآله نشست و به علی علیه السلام گفت:«آیا نماز عصر را به جا آورده ای؟».

گفت:نه، ای پیامبر خدا! خبردار شدم كه شما نماز نخوانده ای و وقتی سرت را در دامنم گذاشتی، من كسی نبودم كه آن را حركت دهم.

پیامبرصلی الله علیه وآله گفت:«خداوندا! این، بنده ات علی است. خودش را برای پیامبرت محبوس كرد. آفتاب را برایش برگردان». خورشید، طلوع كرد و كوه یا زمینی نمانْد، مگر آن كه خورشید بر آن تابید. آن گاه، علی علیه السلام برخاست، وضو گرفت و نماز خواند. سپس خورشید، غروب كرد.[6].

5814. البدایة و النهایة - به نقل از جابر و ابو سعید -:روزی، جبرئیل بر پیامبر خدا فرود آمد تا از سوی خدا برایش رازگویی كند. وقتی وحی، پیامبرصلی الله علیه وآله را فرا گرفت، پیامبرصلی الله علیه وآله بر ران امیر مؤمنان تكیه كرد و سرش را برنداشت تا آن كه خورشید، غروب كرد.

علی علیه السلام نماز عصر را به اشاره خواند. هنگامی كه پیامبر خدا بیدار شد، به علی علیه السلام گفت:«از خدا بخواه كه خورشید را برایت برگردانَد تا نمازت را ایستاده بخوانی».

علی علیه السلام دعا كرد. خورشید بازگشت و او نماز عصر را ایستاده به جا آورد.[7].

5815. الإرشاد - به نقل از اسماء (دختر عُمَیس)، اُمّ سَلَمه (همسر پیامبرصلی الله علیه وآله)، جابر بن عبد اللَّه انصاری و ابو سعید خُدْری، به همراه گروهی از صحابه -:روزی، پیامبرصلی الله علیه وآله در منزلش بود و علی علیه السلام هم نزد او، كه جبرئیل علیه السلام بر ایشان نازل شد تا از طرف خدای پاك، رازگویی كند.

هنگامی كه وحی، پیامبرصلی الله علیه وآله را در گرفت، پیامبرصلی الله علیه وآله بر ران امیر مؤمنانْ تكیه كرد و سرش را برنداشت تا آن كه خورشید، غروب كرد. از این رو، امیر مؤمنان، مجبور شد نماز عصر را نشسته بخواند و برای ركوع و سجود آن، اشاره كند.

پیامبر خدا، هنگامی كه از حالت بیهوشی بیرون آمد، به امیر مؤمنان گفت:«آیا نماز عصرت فوت شده است؟». گفت:ای پیامبر خدا! به خاطر وضعیّت و حالتی كه در وقت گرفتن وحی داشتی، نتوانستم بر پا نماز بخوانم.

پیامبرصلی الله علیه وآله گفت:«از خدا بخواه كه خورشید را برای تو برگردانَد تا بتوانی نمازت را بر پا و در وقت آن، همان وقتی كه از تو فوت شد، بخوانی؛ چرا كه به خاطر اطاعتت از خدا و پیامبرش، خداوند، دعایت را اجابت می كند».

امیر مؤمنان از خداوند - كه نامش بلند باد -، بازگشت خورشید را درخواست كرد. خورشید برای او برگشت و در آسمان، در همان جایی كه هنگام عصر بود، قرار گرفت و امیر مؤمنان، نماز عصرش را در وقت آن خواند و [ سپس] خورشید، غروب كرد.

اسماء گفت:سوگند به خدا، به هنگام غروب آن، صدایی چون صدای حركت ارّه در چوب شنیدیم.[8].

5816. المعجم الكبیر - به نقل از اسماء (دختر عُمَیس) -:پیامبر خدا نماز ظهر را در منطقه صهباء خواند و آن گاه، علی علیه السلام را در پی نیازی فرستاد.

پیامبرصلی الله علیه وآله نماز عصر را خوانده بود كه علی علیه السلام بازگشت. پیامبرصلی الله علیه وآله سرش را در دامن علی علیه السلام گذاشت و خوابید. علی علیه السلام او را تكان نداد تا آن كه خورشید، غروب كرد.

پیامبرصلی الله علیه وآله گفت:«خداوندا! بنده ات علی، خودش را برای پیامبرش محبوس كرد. پس، خورشید را برایش برگردان!».

خورشید برای آن حضرت علیه السلام طلوع كرد و بر كوه ها و زمین تابید. علی علیه السلام برخاست، وضو گرفت و نماز عصر را خواند. سپس خورشید، غروب كرد و این حادثه، در منطقه صهباء اتّفاق افتاد.[9].

5817. كتاب من لایحضره الفقیه - به نقل از اسماء (بنت عُمَیس) -:یك روز، پیامبر خدا در خواب بود و سرش در دامن علی علیه السلام كه نماز عصر علی علیه السلام فوت شد تا این كه غروب شد. پیامبرصلی الله علیه وآله گفت:«خداوندا! علی در اطاعت تو و اطاعت پیامبر تو بود. پس، خورشید را برایش برگردان!».

سوگند به خدا، دیدم كه خورشیدِ غروب كرده، پس از غروب، طلوع كرد و كوه و زمینی نمانْد، مگر این كه خورشید بر آن تابید.

علی علیه السلام برخاست، وضو گرفت و نماز خواند. آن گاه، خورشید، غروب كرد.[10].

5818. امام علی علیه السلام - در احتجاجش بر ابو بكر -:تو را به خدا، آیا تو آن كسی هستی كه خورشید به وقت نمازش باز گشت، پس، نماز خواند و آن گاه خورشیدْ غروب كرد، یا من؟

[ ابو بكر] گفت:نه؛ تو هستی.[11].

5819. امام علی علیه السلام - در روز شورا -:شما را به خدا، آیا در بین شما كسی هست كه خورشید برایش بازگشته باشد، جز من، به هنگامی كه پیامبر خدا خوابیده و سرش را در دامن من گذاشته بود تا آن كه خورشید، غروب كرد و [ پیامبرصلی الله علیه وآله ]بیدار شد و گفت:«ای علی! آیا نماز عصر را به جا آورده ای؟». گفتم:نه و او گفت:«خدایا! آن را برایش برگردان، كه او در اطاعت تو و رسول تو بود!»؟[12].









    1. قرب الإسناد:644/175، بحار الأنوار:4/169/41.
    2. البدایة و النهایة:83/6.
    3. المعجم الكبیر:391/152/24، مناقب علی بن أبی طالب:141/98.
    4. تاریخ دمشق:314/42، البدایة و النهایة:78/6.
    5. جایی در یك منزلی یا دو منزلیِ خیبر. (معجم البلدان:435/3)
    6. علل الشرائع:3/351، بحار الأنوار:2/167/41.
    7. البدایة و النهایة:86/6.
    8. الإرشاد:345/1، إعلام الوری:350/2، مناقب آل أبی طالب:316/2.
    9. المعجم الكبیر:382/145/24، مشكل الآثار:9/2، البدایة و النهایة:80/6.
    10. كتاب من لا یحضره الفقیه:610/203/1، المعجم الكبیر:390/150/24، مشكل الآثار:8/2.
    11. الخصال:30/550.
    12. كشف اللبس، سیوطی:106، الخصال:31/558.